محل تبلیغات شما


نسیم، دستمهربان و نوازش‏‌گرش را بر پیكر خانه‏ هاى شهر مى ‏كشد و شادمانه از كوچه ‏ها مى ‏گذرد.فضا، آكنده از عطرى دل‏ پذیر است. روح شادى در مدینه چرخ مى ‏زند! تو گویى در ودیوار، لب خنده‏ هایى شگفت‏ انگیز همراه با ابهامى گذرا بر لب و چهره دارند.

 قنداقه ی نوزاد عزیز را در آغوش مى ‏فشارم.شادمانه و شتابان به سوى خانه ‏ى پیامبرخداصلى الله علیه وآله و سلم گام برمى ‏دارم.هر چندقدمى كه به پیش مى ‏روم، نگاهى به چهره‏ ى زیبا و معصوم نوزاد مى ‏اندازم وسینه ‏ام از سرور و خرسندى سرشار مى‏ شود. آن‏ گاه با گام‏ هایى بلندتر و دلىمشتاق ‏تر،به راهم ادامه  مى ‏دهم. سال چهارمهجرى است و سومین طلوعِ آفتابِ ماهِ شعبان. اینك رایحه‏ ى شكفتن نوگلى در بوستانخاندان امامت، شور و شادمانى ویژه ‏اى را مهمان دل‏ هاكرده است. نوزاد، بر داماندخت پیامبرصلى الله علیه وآله و سلم نگاهى به چهره‏ ى مادر افكنده و باگُلْ‏ خنده‏اى زیبا، یك دنیا امید و شور و شادى به دل و دیده‏ ى مادر خویش هدیه دادهاست.

 هم اینك، من-( اسماءبنت عمیس ) نوزاد را در آغوشدارم و آمده ‏ام تا با مژده ‏اى بزرگ، او را به دست‏ هاى مبارك رسول خدا صلى اللهعلیه وآله و سلم بسپارم.

 اكنون آن بزرگوار، نواده‏ ى خویش را از سرِ مهر،در آغوش مى ‏كشد، سپس بوسه‏ اى بر گونه‏ ى كودك نثار مى ‏كند و آهنگ دل‏نشین اذان واقامه را در گوش هاى نوزاد، زمزمه مى ‏كند.

 خطوطى از خرسندى و شور و حالى ویژه، بر چهره‏ ىپیامبر،که از زبان پاکان بر او درود، نقش مى ‏بندد و نیز اندوهى توان ‏فرسا و سنگین،ژرفاى جان محمدصلى الله علیه وآله و سلم را فرا مى ‏گیرد. او با یادآورى خزان درباغى پرثمر و با اشاره به آینده‏ ى فرا روى نوزاد، بى طاقت مى ‏شود و در حالى كهمرواریدهاى غلتانِ اشك، از چهره ‏ى مباركش فرو مى ‏بارد؛ خطاب به نوه‏ اش مى ‏فرماید:

  اى فرزند! لعنت خداوند بر كسانى كه تو راخواهند كشت!»

 هم چنان به چهره‏ ى پاك پیامبر خدا و خطوط شاد وغمین آن مى‏ نگرم و مى  ‏شنوم كه آن بزرگوار، نوزاد را حسین» مى ‏نامد.

 در هفتمین روز از تولّد او هم رسول‏ خداصلى اللهعلیه وآله و سلم، دستور مى ‏دهد گوسفندى را به عنوان عقیقه برایش ذبح كنند. سپسمى ‏فرماید رانى از آن را به ماما بدهند و بقیّه‏ ى گوشت‏ ها را، میان تهى ‏دستان شهرقسمت كنند. هم چنین فرمان می دهد  تا سرِ كودك را بتراشند و هم وزنِ موهایش؛ بهنیازمندان، نقره ببخشند.

                                                     برشی از کتاب مرجان سرخ، نوشته‌ی جواد نعیمی

سوگ سه گانه!( در غم هجران پیام آور نور ،مجتبای خداوند، خورشید هشتم ایمان! که درود همه ی پاکان بر آنان!)

اسارت! نوشته‌ ی جواد نعیمی

چرا؟ نوشته ی می الاسدی ترجمه ی جواد نعیمی

  ,مى ,ى ,علیه ,الله ,وآله ,    ,وآله و ,الله علیه ,علیه وآله ,و سلم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Patricia's game Ann's receptions ثبت شرکت - ثبت شرکت خاص مشاغل اصفهان Joey's life sembpamaxsa tingprehawer فروشگاه سالیان | لوازم آرایشی و بهداشتی pregdephilmi کهندانی